جدول جو
جدول جو

معنی رد و بد - جستجوی لغت در جدول جو

رد و بد
(رَ دُ بَ)
مرکّب از: ’رد’ عربی + ’بد’ فارسی، ناسزا و ناخوب. سخنهای کج واکج که در حالت بحث و مکابره بر زبان آرند. (غیاث اللغات) (آنندراج)، ناسزا
لغت نامه دهخدا
رد و بد
کج واکج سخنانی که در جستار و نبرد بر زبان آورند
تصویری از رد و بد
تصویر رد و بد
فرهنگ لغت هوشیار
رد و بد
دشنام، بد و بی راه، حرف نامربوط، معامله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شد و مد
تصویر شد و مد
کنایه از شان و شوکت، زور و قوت، درشتی و سختی، مفصّل، مشروح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زد و بند
تصویر زد و بند
کنایه از ساخت و پاخت و سازش نهانی دو یا چند تن برای پیش بردن کاری یا به دست آوردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دُ رَ)
بدوبیراه. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده) : فلان بچه های بد و ردی دارد. با آدمهای بد و رد نشستن بد است. معاشرهای بد و رد. (از یادداشتهای مؤلف). بد و رد گفتن، بد و بیراه گفتن
لغت نامه دهخدا
(زَ دُ بَ)
زدن وبستن. ساخت و پاخت. بند و بست. توطئه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(شَد دُ مَدد)
لفظ عربی است. فارسیان به معنی شأن و شوکت و تکلف استعمال نمایند. (غیاث اللغات) (آنندراج). تأکید و اهمیت. زور و قوت. درشتی و سختی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زد و بند
تصویر زد و بند
زدن و بستن، ساخت و پاخت بند و بست توطئه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زد و بند
تصویر زد و بند
((زَ دُ بَ))
توطئه، توطئه چینی
فرهنگ فارسی معین
معامله کردن، رد و بدل کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دشنام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی